-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:41838 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:17

داستان رسولان انطاكيه در تفسير مجمع البيان مرحوم طبرسي چگونه نقل شده است؟

مفسر عاليقدر «طبرسي» در «مجمع البيان» چنين مي​گويد حضرت مسيح دو فرستاده از حواريين به شهر انطاكيه فرستاد، هنگامي كه آنها به نزديكي شهر رسيدند پيرمردي را ديدند كه چند گوسفند را به چرا آورده بود او همان «حبيب» صاحب «يس» بود، آنها بر او سلام كردند پيرمرد جواب داد و پرسيد شما كيستيد؟ گفتند فرستادگان عيسي هستيم، آمده​ايم شما را از عبادت بتها به سوي عبادت خداوند رحمان دعوت كنيم.

پيرمرد پرسيد آيا معجزه و نشانه​اي هم داريد؟

گفتند آري بيماران را شفا مي​دهيم، و نابيناي مادرزاد و مبتلا به «برص» را به اذن خداوند بهبودي مي​بخشيم.

پيرمرد گفت من فرزند بيماري دارم كه سالها در بستر افتاده.

گفتند با ما بيا تا به خانه تو برويم و از حالش خبر گيريم.

پيرمرد همراه آنها رفت و آنها دستي بر تن فرزند او كشيدند، به فرمان خدا سالم از جاي برخاست!

اين خبر در شهر پخش شد و به دنبال آن خداوند گروه كثيري از بيماران را به دست آنها شفا داد.

آنها پادشاهي بت​پرست داشتند، خبر به او رسيد آنها را فراخواند و پرسيد شما كيستيد؟ گفتند فرستادگان عيسي هستيم، آمده​ايم تو را از عبادت موجوداتي كه نه مي​شنوند و نه مي​بينند، به عبادت كسي كه هم شنوا و هم بيناست دعوت كنيم.

پادشاه گفت آيا معبودي جز خدايان ما وجود دارد؟

گفتند آري همان كسي كه تو و معبودهايت را آفريد؟

پادشاه گفت برخيزيد! تا من درباره شما انديشه كنم (و اين تهديدي نسبت به آنها بود) سپس مردم، آن دو را در بازار گرفتند و زدند.

ولي در روايت ديگري چنين آمده كه دو فرستاده عيسي(ع) دستشان به پادشاه نرسيد و مدتي در آن شهر ماندند، روزي پادشاه از قصر خود بيرون آمده بود، آنها صدا را به تكبير بلند كرده و نام «الله» را به عظمت ياد كردند، پادشاه در غضب شد و دستور حبس آنها را صادر كرد، و هركدام را يكصد تازيانه زد.

هنگامي كه اين دو فرستاده مسيح تكذيب شدند و مضروب گشتند حضرت مسيح(ع) «شمعون الصفا» را كه بزرگ حواريين بود به دنبال آنها فرستاد.

«شمعون» به صورت ناشناخته وارد شهر شد، و طرح دوستي با اطرافيان شاه ريخت، آنها از دوستي او لذت بردند، و خبر را به پادشاه رسانيدند، او نيز از وي دعوت كرد و از همنشينان خود قرار داد و احترام نمود.

«شمعون» روزي گفت اي پادشاه! شنيده​ام دو نفر در حبس تو زنداني شده​اند، و هنگامي كه تو را به غير آئينت خوانده​اند آنها را زده​اي؟ آيا هيچ به سخنان آنها گوش فرا داده​اي؟!

شاه گفت خشم من مانع از اين كار شد.

«شمعون» گفت اگر پادشاه صلاح بداند آنها را فراخواند، تا ببينيم چه چيز در چنته دارند؟

پادشاه آنها را فراخواند. «شمعون» (گوئي هيچ آنها را نمي​شناسد) به آنها گفت چه كسي شما را به اينجا فرستاده است؟!

گفتند خدائي كه همه چيز را آفريده، و هيچ شريكي براي او نيست.

گفت نشانه و معجزه شما چيست؟

گفتند هر چه تو بخواهي!

شاه دستور داد غلام نابينائي را آوردند و آنها به فرمان خدا او را شفا دادند، پادشاه در تعجب فرو رفت، در اينجا شمعون به سخن درآمد و به شاه گفت آيا اگر چنين درخواستي از خدايانت مي​كردي آنها نيز قادر بر چنين كاري بودند؟

شاه گفت از تو چه پنهان كه خداياني كه ما مي​پرستيم نه ضرري دارند، و نه سود و خاصيتي!

سپس پادشاه به آن دو گفت اگر خداي شما بتواند مرده​اي را زنده كند ما به او و به شما ايمان مي​آوريم.

گفتند خداي ما قادر بر همه چيز هست.

شاه گفت در اينجا مرده​اي است كه هفت روز از مرگ او مي​گذرد هنوز او را دفن نكرده​ايم، و در انتظار اين هستيم كه پدرش از سفر بيايد.

مرده را آوردند و آن دو آشكارا دعا مي​كردند، و شمعون مخفيانه، ناگهان مرده تكاني خورد و از جا برخاست و گفت من هفت روز است كه مرده​ام و آتش دوزخ را با چشم خود ديده​ام، و من به شما هشدار مي​دهم همگي به خداي يگانه ايمان بياوريد.

پادشاه تعجب كرد، هنگامي كه شمعون يقين پيدا كرد كه سخنانش در او مؤثر افتاده، او را به خداي يگانه دعوت كرد و او ايمان آورد، و اهل كشورش نيز به او پيوستند هر چند گروهي به كفر خود باقي ماندند».

نظير اين روايات از امام باقر و امام صادق(ع) نيز نقل شده است هرچند در ميان آنها تفاوتهائي وجود دارد.

ولي با توجه به ظاهر قرآن، ايمان آوردن اهل آن شهر بسيار بعيد به نظر مي​رسد چرا كه قرآن مي​گويد آنها به وسيله صيحه آسماني هلاك شدند.

ممكن است در اين قسمت از روايت اشتباهي از ناحيه راوي صادر شده باشد.




قصه هاي قرآن

حضرت آيت الله مكارم شيرازي

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.